آه... 20 شهریور 1402 توسط زهرا سيفي مدتی است که دلتنگی های غروب را با بودن در کنار مزارش، سپری می کنم و در نهایت ناباوری، باورم شده که او دیگر نیست، دیگر نمی آید و دیگر نباید منتظرش باشم، دیگر آن شمع فروزان را نمی بینم ولی طنین صدای دلنشینش همچنان در گوش من و مهربانیش در قلب من و زیبایی چهره اش در یاد منست
ای روزگار 26 خرداد 1402 توسط زهرا سيفي ای روزگار قلمت بشکند اگر ننویسی بعداز مرگ دلبرم برمن چه گذشت. 😭😭😭😭😭
یکسال بدون تو گذشت.. 28 فروردین 1402 توسط زهرا سيفي عشقم روحم بدون تو نه یکسال بلکه یک عمربرای من گذشته… داغ ندیدنت.. لبخندزیبایت.. نگارم…