یاساقی عطشان

من منتظرِظهورآقاهستم.
  • خانه 

درسوگ فاطمه....

10 بهمن 1396 توسط زهرا سيفي

مدینه دیگه جای زندگیم نیست 

?مدینه اون مدینه‌ی قدیم نیست 

?کیو بگم تو کشتنش سهیم نیست 

?بچه‌مو کشتن ما رو کشته داغش

?قبرش کجاست باهم بریم سراغش

?خونه بمون تویی همون چراغش

?خونه‌مو پرسو میکنی، خسته نباشی فاطمه

?نشسته جارو میکنی، خسته نباشی فاطمه

?سه ماه رو گرفتی و چی شده امروز این‌همه

?به حیدرت رو میکنی، خسته نباشی فاطمه

?درست میبینم صورتت کبوده 

?گل چه بلایی به سرت اومده 

?بسترتو بستی کنار حجره

?نکنه وقت سَفَرِت اومده 
?"اصلا بیا رو بگیر از من 

فقط دل از این خونه نکن"?
حقت نبود کنج قفس بیفتی

حقت نبود که از نفس بیفتی

نفس نفس بزنی پس بیفتی

ببین که کارو به کجا کشوندن

بهشتشونو خودشون سوزوندن

دستت نمک داشت پس چرا شکوندن

دارم پرای سوخته‌تو هدیه به افلاک میکنم 

اصلا نمیشه باورم، دارم تو رو خاک میکنم

با دستی که شکستنش، اشک منو پاک میکنی

با دستایی که بستنش، اشک تو رو پاک میکنم

فکر غریبی منو نکردی

که حرف رفتن‌و وسط آوردی

باز داشتی گلدونا رو آب میدادی 

من که میدونم خودت آب نخوردی
?"اصلا بیا رو بگیر از من 

فقط دل از این خونه نکن"?
این روزا که مامور صبره حیدر

زخمیه سینه‌ی ستم به حیدر

قنفذ میخواد بِکَنه قبر حیدر

کی رو بگم این روزا دشمنم نیست

حالا که من دیگه زره تنم نیست

تو کوچه امنیت برا زنم نیست

از کوچه دیگه بگذریم، نذار بگم ادامه‌شو

کی دیده گردن امام، حلقه کنن عمامه‌شو

بدتر از اینشم بگم، میشناسم اون امامی که

عمامه و عبا که هیچ، میدزدن از تن جامه‌شو

پیراهنش که هیچ فقط دعا کن

که جای سالم به تنش بذارن

تنی که زیر سم اسب بیفته 

چه‌جوری لای کفنش بذارن
?"اصلا بیا رو بگیر از من 

فقط دل از این خونه نکن"?

 نظر دهید »

درددل....

27 آبان 1396 توسط زهرا سيفي

​کرمانشاه من …

از چه قلبت به درد آمده بود که این گونه لرزیدی و دل من را لرزاندی…
از چه غم بر دل داشتی؟!…

از شیرینت؟

از فرهادت؟

از گرسنگی کودکانت؟

یا از بیکاری گره خورده در عمق جان مردمانت؟

از چه؟!…

به من بگو؟!
کرمانشاه من …

به من بگو چگونه؟!…

چگونه آرام گیرم…
چگونه آرام گیرم وقتی عزیزانم خانه خراب میشوند…

چگونه آرام گیرم وقتی خون مردمانت خاکت را نقاشی میکند…
چگونه آرام گیرم وقتی دست کودکی از زیر آوار بیرون مانده است

آن هم دست در دست عروسکش…
به من بگو…

چگونه آرام گیرم…
ای بهترینم

ای زادگاه من

ای یادگار قوم مادها

ای یادگار روزهای تلخ و شیرین

ای یادگار قدم های شیرین و فرهاد
بی شک باز هم برای فرزندانت حرفی داشتی که این گونه قلبت از غم ها ترک برداشت…
بی شک باز هم درس غیرت و مردانگی

درس شکیبایی توام با درد

درس خون و مرگ

درس جاودانگی
آری فرزندانت درس هایت را هرگز از خاطر نمیبرند…
فرزندانت حتی اگر بمیرند باز هم زنده اند…
روزی هزاران بار برایت جان میدهند و باز هم جان میگیرند…
به خدا سوگند؛

تمام وجودم تکه تکه میشود وقتی غم خودت و مردمانت را میبینم…
پس دست به دامان خدا شو…
رحمی به حال مردمانت

رحمی به حال زیر آوار ماندگانت

رحمی به حال قلب معصوم کودکانت کن…
?نسترن بلیان

 نظر دهید »

زن کرد؛غیرت مردانه دارد

26 آبان 1396 توسط زهرا سيفي

هیچ اتفاقی نمی‌تواند غرور شیرزنان کرد را بشکند؛ نه زلزله هفت ریشتری، نه خانه ویران و نه مرگ عزیزان. 
زن کرد غیرت مردانه دارد….

 نظر دهید »

ایران تسلیت...

24 آبان 1396 توسط زهرا سيفي

 نظر دهید »

جامانده ایم ....

16 آبان 1396 توسط زهرا سيفي

معلم گفت ضمایر را صرف کن..
گفتم: من، من. من!!

گفت پس بقيه چه شدند؟

گفتم: همه رفتندکربلا فقط من جا مانده ام..
جامانده‌‌گانیم وحوصله شرح قصه نیست 

التماس دعا زائرکربلا

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 6
  • 7
  • 8
  • ...
  • 9
  • ...
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 13
  • ...
  • 14
  • 15
  • 16
  • ...
  • 46
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

یاساقی عطشان

من منتظرظهوراقاهستم باسینه ی چاک منتظرقیام مولی هستم

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس