درسوگ فاطمه....
مدینه دیگه جای زندگیم نیست
?مدینه اون مدینهی قدیم نیست
?کیو بگم تو کشتنش سهیم نیست
?بچهمو کشتن ما رو کشته داغش
?قبرش کجاست باهم بریم سراغش
?خونه بمون تویی همون چراغش
?خونهمو پرسو میکنی، خسته نباشی فاطمه
?نشسته جارو میکنی، خسته نباشی فاطمه
?سه ماه رو گرفتی و چی شده امروز اینهمه
?به حیدرت رو میکنی، خسته نباشی فاطمه
?درست میبینم صورتت کبوده
?گل چه بلایی به سرت اومده
?بسترتو بستی کنار حجره
?نکنه وقت سَفَرِت اومده
?"اصلا بیا رو بگیر از من
فقط دل از این خونه نکن"?
حقت نبود کنج قفس بیفتی
حقت نبود که از نفس بیفتی
نفس نفس بزنی پس بیفتی
ببین که کارو به کجا کشوندن
بهشتشونو خودشون سوزوندن
دستت نمک داشت پس چرا شکوندن
دارم پرای سوختهتو هدیه به افلاک میکنم
اصلا نمیشه باورم، دارم تو رو خاک میکنم
با دستی که شکستنش، اشک منو پاک میکنی
با دستایی که بستنش، اشک تو رو پاک میکنم
فکر غریبی منو نکردی
که حرف رفتنو وسط آوردی
باز داشتی گلدونا رو آب میدادی
من که میدونم خودت آب نخوردی
?"اصلا بیا رو بگیر از من
فقط دل از این خونه نکن"?
این روزا که مامور صبره حیدر
زخمیه سینهی ستم به حیدر
قنفذ میخواد بِکَنه قبر حیدر
کی رو بگم این روزا دشمنم نیست
حالا که من دیگه زره تنم نیست
تو کوچه امنیت برا زنم نیست
از کوچه دیگه بگذریم، نذار بگم ادامهشو
کی دیده گردن امام، حلقه کنن عمامهشو
بدتر از اینشم بگم، میشناسم اون امامی که
عمامه و عبا که هیچ، میدزدن از تن جامهشو
پیراهنش که هیچ فقط دعا کن
که جای سالم به تنش بذارن
تنی که زیر سم اسب بیفته
چهجوری لای کفنش بذارن
?"اصلا بیا رو بگیر از من
فقط دل از این خونه نکن"?