مادر
واژه ی زیباییست مادر
ازوقتی که یادم میاد وبه ذهنم خطور میکند مادرم
برای ما دل میسوزاندوهمیشه درپی لقمه نانی
برای سیرکردن شکممان بود..
خوب یا بد گذشت
انچه الان مانده موجودیست با کمری خمیده
وموهای سپید..
زیرچشمانش نیز گودافتاده وازتمام زیباییهایش ؛تنها
صدایی رنجورودردکشیده باقی مانده .
الان نیز او با گریه ام گریه میکند وباخنده هایم میخندد
وچه غریبانه است غم پنهانی که درچشمانش لانه کرده.
ازهمه زجراورتربیماریش است
همیشه برایش دعا میکنم وازخدا طول عمرش را میخواهم.
شاید؛شایدکه بتوانم قطره ای از دریای بیکران زحماتش را جبران کنم.
دوستت دارم مادر