غروبی دیگر فرارسید
اسمان اخمهایش رادرهم کشیده وابروهای سفیدش همه جا را پوشانده ..
اسمان نیز مانند من دلتنگ است ؛وازخود شکوه دارد…
چندروزیست دلم میگیرد؛هوا،هوای گریستن وبهاری شدن است دلم میخواهد انقلابی دردرونم رخ دهدوحال وهوای این روزهایم را عوض کند….