تقدیم به ساحت مقدس فاطمه ی اطهر
10 اسفند 1395 توسط زهرا سيفي
اشـــک مـــیریـزی و
کــاشـانـــه بهـم میریـزد
پـــســر ارشـــــد ایـن
خـانـــه بهـم می ریـزد.
زپــــریـشانـی زیـنــب
بـه خودت خرده مـگیــر
مــو کـه یـک شـب
نخورد شانـــه بهم میریزد
مــرغ عـشقی که دگر
مـثل پـرستو شده ای
پـر بزن بـی تـو بـبیـن
لانـه بـهـم مـیریـــزد
سـوختی، پـر زدنــت
ریـخـت بـهـم حـق داری
بـخورد شــعلـــه بـه
“پـروانـه” بـهم میریــزد
نـکند اشک عـلی (ع)
جان تـو هـق هـق بشـود
خـانه را گریــه ی
مــردانـــه بـهم میریـــزد…