یااعدل العادلین یااصدق الصادقین
25 اسفند 1395 توسط زهرا سيفي
روز های آخر سال است
و همه در تکاپوی تازه شدن و تمیز شدن اند…
زمین،خاک،خورشید،ابر،درخت،گل،شکوفه…
همه در راهند تا بیایند و دلنوازی کنند…
اما من
عزیزی را چشم در راهم…
سال هاست، سفره هفت سین دلم، برایش پهن است، تا بیاید…
۱۴۰۰ بهار هم بیاید و برود
بی او اینها به هیچ نمی ارزند…
بهار من! جان من!
بی توجه به ایام سال…
بی قرار آمدنت میمانم اما…
آقا جان ندیدنت جانکاه است!
انتظار کوتاه کن مولای من!
من توراچشم درراهم
بیقرارآمدنت میمانم