غمگین..
22 شهریور 1398 توسط زهرا سيفي
بازهم دلم گرفته
آسمان دلم تیره وتارگشته وازچشمانم مانند ابربهاری باران میبارد.
کاش کسی بود،محرم
که سرم رابرشانه هایش میگذاشتم وهای های گریه میکر دم ،ازدنیا برایش میگفتم ومشکلاتم..
اما افسوس….
دردل شب،آن زمان که همه خواب بودند،بیدارشدم،گریه کردم،باخدایم درددل کردم
اما دعایم بدون اجابت ماند
سوالی درذهنم هست آیا بی چاره شدن،حکمتی دارد؟؟؟!!!!